عسل و باباش

عسل و باباش


تاریخ : 25 خرداد 1394 - 23:38 | توسط : مامان عسل | بازدید : 1310 | موضوع : فتو بلاگ | نظر بدهید

عسل در گیسوم

عسل در گیسوم


تاریخ : 25 خرداد 1394 - 23:35 | توسط : مامان عسل | بازدید : 894 | موضوع : فتو بلاگ | یک نظر

گفتنی های ده ماهگی عسل من

 

عسل دیگه بزرگ شده حسابی شیطوووووووووووووون...

هرکلمه ای که میگی به زبون خودش تکرارش میکنه - عصبانی میشه - قهر میکنه

حسابی هم ددری شده و تو خونه بند نمیشه عاشق حیاط و آبه

میره تو آشپزخونه کشوهارو باز میکنه و پخش زمین میکنه کابینت هارو تاجایی که دستش برسه به هم میریزه

میره تو اتاقش لباس هاشو از تو کشو میریزه زمین کمدش رو باز میکنه هر چیزی که به دستش برسه میکشه میندازه زمین اگه هم احیانا دستش به کمد اسباب بازی هاش نرسه از تخش میره بالا  و راحت اسباب بازی هارم بر میداره...

خلاصه عسل شیطون شده در حده المپیک...

چندتا عکس مستند هم از شیطنت هاش گرفتیم که تا دو سه روز آینده میزارم تو وبلاگ

عسل از روز دوم عید نوروز  شروع کرد به چهار دست و پا راه رفتن ولی بعدش سرما خورد و مریض شد تنبل بازی در آورد بعد که خوب شد از 10فروردین دوباره شروع کرداز همون موقع هم شروع کرد در و دیوار و مبل و میز و خلاصه هرچیزی که دم دستش باشه میگیره بلند میشه و با تکیه به اونا راه میره

همون طوری چهاردست و پا از پله ها میره بالا

عسلم نفسم خیلی دوست داریم و عاشقتیم شیطنت هاتم عین خودت شیرینه

یه چیزی که داشت یادم میرفت بگمعسلم یه دونه از پایین دندون در آورده


تاریخ : 23 خرداد 1394 - 21:19 | توسط : مامان عسل | بازدید : 837 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید

خاطرات 8ماهگی عسل کوچولو

سلام

8ماهگی عسل کوچولوی من با کلی خاطرات خوب و بد به پایان رسید ...

امسال عید خوبی برات نبود چون از روز دوم مریض شدی همش گریه میکردی و هیچی نمیخوردی من و بابایی اصلا نمیدونستیم مهمونا چطور اومدن و رفتن یه روز مامان جون اینا اومدن خونمون تو اینقد گریه کردی که مامان جون نرفت و تا شب موند خونمون روز سوم بود و خونمون حسابی شلوغ...

تا اینکه شب بعد از اینکه مهمونا تموم شدن بردیمت دکتر گفت یکمی سرما خوردی و با دارو و تدابیر

فوق العاده عمه راضیه من حالت حسابی خوب شد و سیزده به در خوبی رو پشت سر گذاشتیم اولش

میخواستیم نریم ولی وقتی دیدیم هوا حسابی گرمه و حال تو هم خوب رفتیم و حسابی خوش گذشت...

و اما...

عسل خانوم تو این ماه یاد گرفت چهار دست و پا راه بره و جایی رو بگیره و بلند بشه وایسه اولش با میز تلوزیون شروع شد که وقتی تا نیمه بلند شده بود یهو خورد زمین و آآآآآآآآآآی گریه کرد که نگو گوش فلک کر شد

دیگه هیچ چیز تو خونه از دست عسل در امان نیست همه چی غیر از جای خودش همه جا هست ...

عاشق بیرون رفتنی و وقتی میبینی که داری م میبریمت بیرون حسابی خوشحال میشی و دست میزنی

یادم رفته بود بگم که دست زدن هم یاد گرفتی...

کلمه هایی که یاد گرفتی و میگی...

بابا - دایی- دَ (به جای در در) - قا (به جای قاقا) - اه ... وچندتا کلمه نا مفهوم دیگه...

برنامه غذاییت هم یکم تنوع پیدا کرده چون دیگه از فرنی خوشت نمیاد

مامانی عاشقته شیرین عسل

دوست دارم

 


تاریخ : 02 اردیبهشت 1394 - 23:27 | توسط : مامان عسل | بازدید : 1424 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید

عسل در راه قلمرو خودش

عسل در راه قلمرو خودش


تاریخ : 03 اسفند 1393 - 01:02 | توسط : مامان عسل | بازدید : 825 | موضوع : فتو بلاگ | 2 نظر

خاطرات6ماهگی عسل

سلام

شیرین عسلم 6ماهگیت هم با کلی خاطرات خوب و شیرین تموم شد...

این ماه زیاد تلاش میکردی که بالاخره نتیجه داد و تونستی غلت بزنی اینم بگم که وقتی دو ماهت بود و روی شکم می ذاشتمت راحت بر می گشتی و به پشت می افتادی ولی رفته رفته تنبل بازی در آوردی و الان که

6ماهه شدی دیگه هی غلت میزنی

سوای همه سرو صداهایی که داری وقتی خوشحالی و هیجان زده میشی یا عصبانی میشی جیغ میکشی

قبلا ها زیاد تلاش میکردی اسباب بازی دست بگیری ولی بلد نبودی نگهش داری هی می انداختیش زمین ولی الان دیگه خوب بلدی چطوری بگیری و نگه داری و اسباب بازی رو دست به دست کنی هرچی هم که ببینی و برداری و...فوری میکنی تو دهنت خیلی ها میگن شاید داری دندون در میاری ولی اینطور نیست

دختر شیطون و شلوغی هستی و همه رو با خوشمزگی هات سرگرم میکنی بیخودی بهونه نمیگیری مگر اینکه گرسنه باشی یا خوابت بیاد کلا دختره خوش اخلاق و خوش خنده ای هستی هرکی رو میبینی میخندی دلشونو آب میکنی به قول دوستای من که میگن خیلی اجتماعی هستی...

دیگه اینکه علاقهزیادی به اتاقت داری و وقتی میبرمت اونجا خیلی ذوق میکنی میخندی و شروع میکنی به زبون خودت حرف زدن مهمون که میاد میگن ببر تو اتاقش ببینیم چیکار میکنه گاهی هم تو اتاق قایم میشن و دیدت میزنن تا هیجان و عکس العملت رو ببینن

شدیدا در تلاشی تا بتونی چهار دست و پا راه بری که فکر کنم تا عید موق بشی و به نتیجه برسی

در مورد غذا خوردنت هم بگم که برخلاف بقیه کوچولوها از طعم و مزه شیرین زیاد خوشت نمیاد و فرنی که شیرین باشه زیاد نمیخوری منم به جاش به فرنی موز اضافه میکنم که در این صورت یکمی میخوری...

سوپ رو به فرنی ترجیه میدی

یه چیزی که برام خیلی جالبه...

اینکه چند روز پیش گذاشتمت روروئک که به کارام برسم برگشتم دیدم نیستی و تو اتاقت پیدات کردم برام خیلی جالب بود که خودت رفته بودی اونجا فداتشم...

و اما نکته آخر...

امروز وقت واکسن 6ماهگیت بود و چون برف سنگینی باریده موند که فردا ببریمت واسه واکسن امیدوارم برات سخت نباشه چون تو واکسن های قبلی خیلی اذیت شدی و مرتب هر 4ساعت تب میکردی

عسلم دوست دارم


تاریخ : 02 اسفند 1393 - 23:09 | توسط : مامان عسل | بازدید : 878 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید

برف بی سابقه امسال

برف بی سابقه امسال

بعد ازگذراندن دی و بهمن با با آب و هوای تابستانی شروع اسفند با برف و کولاک شدید که از دیروز عصر شروع شده و همچنان ادامه دارد البته از شدتش کم شده
تاریخ : 02 اسفند 1393 - 18:57 | توسط : مامان عسل | بازدید : 797 | موضوع : فتو بلاگ | یک نظر

بدون شرح2

بدون شرح2


تاریخ : 02 اسفند 1393 - 18:53 | توسط : مامان عسل | بازدید : 749 | موضوع : فتو بلاگ | نظر بدهید

عسلم داره بزرگ میشه...

سلام به همه دوستای گلم

بعداز 6ماه دوباره اومدم که یه پست متنی بزارم...

عسل خانوم که داره بزرگ میشه و روز به روز که میگذره شیطون تر میشه دختر شلوغی شده و همه رو با خودش مشغول میکنه از تنهایی بدش میاد وهمش باید یکی باهاش بازی کنه یا حرف بزنه ساکت بشینی پیشش جیغ میکشه و گریه سر میده مگر در بعضس مواقع که سرش با خودش گرمه=^مثل الان^

عسل خیلی دختر خوش خنده ای هستش هرکی بهش نگا کنه میخده به قول یکی از دوستام خیلی اجتماعی 28دی برده بودمش دانشگاه روز آخر امتحان با همه بازی میکرد و اصلا گریه نکرد هی از این بغل به اون بغل میشد و چون میخندید و گریه نمیکرد همش از خودش صدا در می آورد که مثلا خیلی شادو خوشحاله

در کل دختر خوب و خون گرمی هستش و همه مخصوصا خونواده من=مامان عسل و عموهاش دلشون براش ریسه میره...

کم کم تلاش میکنه که بتونه چهار دست پا راه بره

دو سه روز میشه که غذای کمکی رو هم شروع کردم مثل فرنی و حلیم برنج

 

 


تاریخ : 09 بهمن 1393 - 21:33 | توسط : مامان عسل | بازدید : 1127 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید